تریلر فیلم Snow White and the Evil Queen: داستان سفیدبرفی و ملکه شیطانی

داستان سفیدبرفی و ملکه شیطانی: نبردی بر سر زیبایی و عشق

در قلمرو پادشاهی دور، دختری به نام سفید برفی با پوستی به سفیدی برف، لب‌هایی به سرخی خون و موهایی به سیاهی شب زندگی می‌کرد. زیبایی او حسادت ملکه‌ بدجنس یعنی نا مادریش را بر می‌ انگیخت. ملکه یعنی همسر دوم پدر سفید برفی که از آینه‌ جادویی خود شنیده بود سفید برفی زیباترین زن سرزمین است، حسادت تمام وجودش را فرا گرفت.

ملکه‌ی بدجنس، شکارچی را به دنبال سفید برفی فرستاد تا قلب او را به عنوان نشانه‌ مرگش بیاورد. اما شکارچی که دلش برای سفید برفی سوخت، او را در جنگل رها کرد. سفید برفی پریشان و گمشده، به کلبه‌ هفت کوتوله که در معدن کار می‌کردند، پناه برد. هفت کوتوله با مهربانی سفیدبرفی را در آغوش گرفتند و از او در برابر ملکه‌ بدجنس محافظت کردند. اما ملکه که از زنده بودن سفید برفی خشمگین بود، با تغییر چهره به پیرزنی مهربان، خود را به کلبه رساند. او با فریب سفید برفی، سیبی سمی به او داد که به محض گاز زدن، سفیدبرفی را به خوابی عمیق فرو برد.

هفت کوتوله که از دیدن سفید برفی بی‌هوش به شدت غمگین شده بودند، او را در تابوتی شیشه‌ای در جنگل گذاشتند. شاهزاده‌ای که از زیبایی سفید برفی شنیده بود، در حال گذر از جنگل، تابوت او را دید و با اولین بوسه‌ی عاشقانه، طلسم سیب سمی را شکست. سفید برفی چشمان خود را باز کرد و با دیدن شاهزاده، عشقی عمیق در قلبشان شکوفه کرد. ملکه‌ی بدجنس که از ناکامی خود خشمگین بود، به دنبال سفیدبرفی و شاهزاده راهی جنگل شد. اما صخره‌ای که بر اثر رعد و برق سقوط کرد، او را به کام مرگ فرو برد. سفیدبرفی و شاهزاده با عشقی که آنها را نجات داده بود، ازدواج کردند و در قلمرو پادشاهی با صلح و خوشبختی زندگی کردند تا ….